موج می زنه ماتم ، تو چشم دریائیش
یادش میاد تا خاطرات کربلائیش
مشک اباالفضل گریة اصغر
وقـت وداع و نـگاه آخـر
وقتی یه گوشه غریبونه ، روضة کربلا می گیرند
با صدای گریة زینب ، فرشته ها عزا می گیرند
----------------------
کنج قفس سوخته ، بال و خستهش
دیگه آروم نمی گیره دل شکستهش
غروب که میشه دلش می گیره
با قلبی محزون داره می میره
موسم پایان جدایی ، سر رسیده برای زینب
حالا شده گوشة خونه ، مقتل و کربلای زینب
« بی شکیبه ، چه غریبه ، با دل خونش ، چشم گریونش »
زینب داره میره سفر ، با چشمایی پر ستاره
تو دستای کبودشه ، یه پیرهن پاره پاره
خدایا شد موسم پایان جدایی
میاد از سمت بهشت عطر آشنایی
میان با چشمای خونبار از آسمونا
به استقبالـش شهیـدای کربلایی
----------------------
بنفشه پوشه پیکرش ، از غم یاس و لاله ها
آتیش گرفـته دلش از ، خاطـره های کربلا
غم قحط آب و بی تابی های اصغر
تن ارباً اربا و غـرق خون اکبر
دو دست از تن جدای ساقی لشکر
به روی نیزه سر خونـین برادر
راه چـاره نداره ، اشـکای غربـت من
داغ هفتاد و دو گل ، شد حسین قسمت من
به خدا یادم نمی ره گریـه و آه رباب
نمی دونی چی کشیدم توی مجلس شراب
سوخت دلم با تب تو ، خیزران و لب تو ، کاش می مرد زینب تو
----------------------
بعد از اون غروب غم ، دل من خونه هنوز
مثه زلـف تو رویِ ، نی پریشـونه هنـوز
وقتی بوی سیب سرخ پیچید تو دشت کربلا
می دیدم سر حسینم و رو اوج نیزه ها
امون از کرب و بلا ، که تن خون خدا ، موند به زیر دست و پا
« حسین دار و ندار دل من ، شهید بی غسل و کفن »
تنها گذاشتی زینب رو با کوه رنج و بلا
من چی کشیدم بعد از تو یا سید الشهدا
سر تو شد ماه هر شبم به روی اوج نیزه ها
بعد تو شد قسمتم حسین طعنة قوم بی حیا
به پیکر غرق خون تو کفن شده خاک و بوریا
حسین غریب مادرم ، لالة پرپرم ، شهید بی سرم
----------------------
یادم نمی ره سنگایی که خوردم از روی بام
یادم نمی ره لبخندای شوم مردم شام
مونده روی دستم اثر سلسله و زخم طناب
امون از اون لحظه های تلخ میون مجلس شراب
یادم نمیره تو خرابه رقیه جون تو رفت به خواب
حسین نور دیدة من ، گل چیدة من ، سر بریدة من
----------------------
دیگه نمونده صبری که با اون یا چاره کنم
رسیده وقتش رشته های صبرو پاره کنم
خاطره های کرب و بلا آتیش به جونم می زنه
داغ فـراق بـرادرم قاتـل ایـن دل مـنه
غروب که میشه اون وقت دیگه دم دمای روضه خوندنه
حسین دیگه قد خمیدهم ، که خوشی ندیدم ، من نفس بریدم
اشعار وفات عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری
خاطره
چون شمع میان حجره در شهرِ دمشق
با خاطرهی کرب و بلا میسوزم
مقتل
امشب نه شبِ وفات زینب باشد
در مقتل کربلا عمرش سر شد
قسمت
از غربت تو کارِ دلم ماتم و غم شد
از کرب و بلا قسمتِ من قامتِ خم شد
همسفر
زینبم من زیر لب ذکرِ غمِ مادر کنم
لحظهای فکرِ حسن یا گریه بر حیدر کنم
تا بیایی ای حسینم همسفر سازی مرا
خاکِ این حجره به اشکِ دیدگانم تر کنم
وداع
زینب آخر این شبِ تاریک را سر میکند
یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر میکند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق
عاقبت وصل حسینش را میّسر میکند
وفا
ز تو دارم دلِ پر آه و دردی
ندیدم قدری از سوی تو مردی
به هر جا رو نمودم ذرهای هم
الا دنیا وفا بر من نکردی
گل
هر گلی گل میکنه اما معطر نمیشه
هیچ گلی مثلِ گلِ عزیزِ خواهر نمیشه
اگه خواهری یه روز غمِ برادر ببینه
واسه خواهر هیچ کسی مثلِ برادر نمیشه
نوحه
میروم با اشک و ناله در هوای کربلایت
لحظههای آخر عمر، نیمهجانم هم فدایت
جامهی تارِ عزایت بین هنوزم بر تنم هست
با صدایی که گرفته نوحه میخوانم برایت
نسیم
نسیمی کز دلِ زینب برآید
هر آن کس بشنود عمرش سرآید
از این دردی که بر زینب رسیده
ز سوزش سینهها از تن در آید
دوری
غمم از دوریِ کویِ حسین است
طبیبِ دردِ من موی حسین است
شدم بیمار و محزون و زمینگیر
شفای جانِ من روی حسین است
نگفتهها
تنگ غروب شد و دلم عقدهی خود وا میکنه
آروم آروم گریه برا زینب زهرا میکنه
دل اومده تو شبِ غم بازم یه عاشق بمونه
تو نیمهی ماه رجب دعا و قرآن بخونه
میون هر اشک و دعاش هزار تا آهِ لرزونه
شامِ وفاتِ زینبه شده دلم عزاخونه
کاشکی میشد تو این غروب ز غصه بر لب میشدم
کنج ضریح با صفاش زائرِ زینب میشدم
شنیدهام که این خانم تو عمرِ خود شرر دیده
تو مدینه مادرش و خسته به پشت در دیده
به شهر کوفه پدر و کشتهی زخم سر دیده
میون طشت پر ز خون پارههای جگر دیده
بزرگ ترین ماتم و اون به دشت کربلا دیده
میون قتلگه یه روز یه جسمِ سر جدا دیده
نگفتهها زیاده از این زینبِ قد خمیده
فقط حسینش میدونه که خواهرش چی کشیده
طنین
یه عمریه دلم حسین باهات بود
تشنهی درمونِ دو تا چشات بود
وقتِ پریشونیِ من برادر
وجودِ من منتظرِ نگات بود
آروم میشد زینبِ مضطرِ تو
شفا براش طنینِ اون صدات بود
همسفری که بین راه با چشماش
دنبال دیدنِ قد و بالات بود
خواهری که اومد میون مقتل
بوسه گیرِ حنجرِ سر جدات بود
تو کربلا، تو عاشورا، شهرِ شام
صبرِ من از نوای آشنات بود
برادرم مرحمِ زخم هجرت
پیراهنِ خونیِ کربلات بود
خوب میدونی حسین برادرِ من
زینب دلش همیشه مبتلات بود
کیست؟
کیست جز زینب صفای عالمیْن
کیست چون زینب طرفدارِحسین
کیست جز زینب انیسِ روحِ عشق
مرحمِ زخمِ دلِ مجروحِ عشق
کیست زینب «زینِ اب» در شأن اوست
اهل عالم جملگی را آبروست
کیست زینب کیست این جانباز عشق
او که زهرایی است مدفون در دمشق
کیست جز زینب علی را نورِ عین
کیست زینب صاحبِ قلبِ حسین
زینب است و تالی زهراست او
مایهی خوشحالی زهراست او
کیست زینب آیتِ مُظهَر شده
کیست زینب لالهای پرپر شده
کیست زینب راحت روحِ حسین
ناخدای کشتی نوحِ حسین
کیست زینب باغبان باغ عشق
بر دلش یک آسمان از داغِ عشق
نورِ زینب تا در این عالم دمید
گوییا شادی و غم با هم رسید
دل
به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب
به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
کشیده غم دنیا به سوزِ دل و سینه
از آن شهرِ مدینه، امان از دلِ زینب
نظر کرده به مادر میانِ در و دیوار
همان قصهی مسمار، امان از دلِ زینب
از آن سیلی ملعون، که شد قاتلِ زهرا
همان غربت کبری، امان از دلِ زینب
ز داغ و غمِ کوفه به قلبش شرر افتاد
به یادِ پدر افتاد، امان از دلی زینب
چو یارِ حسنش بود از آن طشت جگر گون
دلش گشته پر از خون، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده
بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
نمک پاشِ دلش بود، همان دشمن ایمان
کتک زد به یتیمان، امان از دلِ زینب
پرستارِ ولایت در آن خیمهی آتش
بسوزد دلِ ماهش، امان از دلِ زینب
به شام آمد و دیدش چو دشنام و حسارت
بنالید از اسارت، امان از دلِ زینب
به بالای نیاش دید، سر زادهی زهرا
به چوبه زده سر را، امان از دلِ زینب
در آن کنجِ خرابه، شده بانوی ناله
ز هجران سه ساله، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم
بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب
گرفتار
آن کس که خریدارِ تو شد حضرت زینب
بیواهمه بیمارِ تو شد حضرت زینب
آن مرغِ محبت که سرِ کوی تو پَر زد
همواره گرفتارِ تو شد حضرتِ زینب
آن روزِ تولد که جهان اشکِ بصر ریخت
اشکِ همه غمخوارِ تو شد حضرتِ زینب
آن کرب و بلایی که شد از هستِ تو جاوید
خود قصهی غمبارِ تو شد حضرت زینب
آن سر که به نیزه شد و قرآن به لبش بود
پیوسته مددکارِ تو شد حضرت زینب
آن وقت که آتش ز جفا بر سرتان ریخت
چشمانِ جهان زارِ تو شد حضرت زینب
آن کوفه و آن هلهله و مجلسِ شادی
بزمِ غمِ پیکارِ تو شد حضرت زینب
آن چوبهی محمل که غمین گشت ز داغت
سرمایهی ایثارِ تو شد حضرت زینب
آن کافرِ بی دین و همان جام شرابش
شرمندهی گفتارِ تو شد حضرت زینب
آن کودک گریان شده در کنجِ خرابه
هنگامِ سفر یارِ تو شد حضرت زینب
آن ثابت اگر گفت برایت خطِ شعری
پروانهی گلزارِ تو شد حضرت زینب
سربند
تو تمومِ زندگیم عشق تو مهمونِ منه
حرم و ضریحِ تو بسته به این جونِ منه
تو پرستارِ دلِ خسته و بیمارِ منی
بانویِ محبت و چارهی هر کارِ منی
این دلم یه عمریه سربندِ اون نام شماست
انگاری رو هر بامی پر میزنه بامِ شماست
السلام دخت علی یارِ حسن عشقِ حسین
السلام زینب فاطمی نسب نورِ دو عین
السلام حامی و غمخوارِ شه کرب و بلا
السلام که بُود نام تو هر لحظه دوا
غصهی اسارتت وقتی به دل پا میزاره
رو دلِ غمگین من یه دنیا غوغا میزاره
تو دمشقی ولی بوی تو ز کربلا میآد
همه عالم میدونند عاشقتم خیلی زیاد
کربلاییها
خوش اومدی برادرم، لحظهی پر کشیدنه
برای خواهرت حسین، بیتو بودن یه مُردنه
شب وصلِ من و جانانم رسیده
خدا امشب مه و مهتابم دمیده
حسین جانم بده زینب را تسلی
تو میدونی که بعدِ تو چی کشیده
یا زینب وای وای (4(یه عمری بودم یا حسین، همیشه در تاب و تبت
چند سالی که جدا شدیم، یه قرنِ واسه زینبت
من از دیدارِ تو دلبر شادم حسین جان
من از وصلت که دل آبادم حسین جان
همه لحظه به فکرت بودم برادر
ز تو ممنون که کردی یادم حسین جان
یا زینب وای وای (4(کنارِ بسترم همه بیسر و سامونِ منند
تمومِ کربلاییها امشب و مهمونِ منند
غمی امشب درون سینه ندارم
نشسته چون علی اکبر در کنارم
دو چشمم را ببندد دستِ حسینم
به روی دستِ ابالفضلم سر گذارم
یا زینب وای وای (4(
مهمونی
ای برادرم بیا آخرِ عمرِ زینبه
ذکرِ تو یه عمریه هر روز و شب روی لبه
هدیههای زینبت، موی سفید و چشمِ تار
بیا مهمونی داداش که هدیههام مرتبه
داداش حسین ـ بیا بیا (4(یوسف کرب و بلا یعقوب چشم به رات منم
یا حسین خوب میدونی یه عمری مبتلات منم
من چشام سو نداره، چون شده نذرِ گریههات
تو خودت حرفی بزن خواهرِ با وفات منم
داداش حسین ـ بیا بیا (4(
پیرْهنِ عشق
ز حالِ زارِ زینب دلی خبر ندارد
به خیلِ دردِ و آهش دوا اثر ندارد
فتاده بینِ حجره میانِ خاکِ ماتم
به غیر پیرْهنِ عشق چیزی به بر ندارد
سیدتی یا زینب (4(گهی به بوسه دارد به پیرُهن اشاره
گهی به اشکِ چشمی تر میکند ستاره
در بین گفتگویش گوید به آهِ رنجور
بر تو سلام حسینم ای ماهِ پاره پاره
سیدتی یا زینب (4(نهاده سر به سجده به هر خطِ ثنایش
به نغمههای الحمد صدا کند خدایش
دو چشمِ انتظارش به راه حجره مانده
به مقدم برادر فتاده خود به پایش
سیدتی یا زینب (4(
کی میآیی؟
ای برادر ببین خونجگرم
بنگر چشمِ ترم
تو نبودی چه آمد به سرم
تو که رفتی شدم خسته ز غم
زار و پر بسته ز غم
به خدا بی تو خم شد کمرم
یاحسینجان بیا منتظرم ـ کیمیآیی حسینجان به برم(2(چه جفا کرد به ما دشمنِ دون
در همان عصرِ جنون
جسم تو دید دو چشمم پرِ خون
من اسیرِ رهِ ظلم و جفا
گریههایم به خفا
عقدهام گشت دگر رو به فزون
یاحسینجان بیا منتظرم ـ کیمیآیی حسینجان به برم(2(
شور و بحر طویل
هر نوای من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
گریه های من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
* * *هر نوایم هر نوایم خورده مُهرِ یا حسین
قطره قطره گریههایم خورده مُهرِ یا حسین
وای از این داغ جدایی آنقدر پیرم نمود
گوئیا بر عقدههایم خورده مُهرِ یا حسین
* * *آنقدر با کودکانت گریه کردم یا حسین
کس نشد هرگز دوایی بهرِ دردم یا حسین
در چهلِ منزل فقط این غصه و ماتم بس است
روی نی رأست به پیشم بوده هر دم یا حسین
* * *حسین حسین جان برادر (4(نگفته بودم حسین جان، زینب و تنها نذاری
خواهر دل بستهات رو، تو سفرت جا نذاری
زینبت و جا گذاشتی، دلم رو تنها گذاشتی
این همه غم رو ندیدی، من رو تو غمها گذاشتی
حسین حسین جان برادر (4(این همه درد و مصیبت گر چه به جونم خریدم
هر چی توی کوفه گشتم یه آشنا من ندیدم
تو شهرِ شام اومدم من، زهرِ عدو را چشیدم
چوب و شراب و سر تو، بذار نگم چی کشیدم
حسین حسین جان برادر (4(
زینب زینب
نائبة الزهراء، عقیلة النساء، سلیلة الزهراء، نابغة الزهرا
ولیدة الفصاحة، صابرة محتسبه، ملیکة الکربلا
قرة عین مرتضى، محبوبة المصطفى، عقیلة هاشمیه
محدثه، زاهده، عابده، مرضیه، معصومه
امینة الله، عقیلة الله، ناموس الله، سرّ ابیها
روی لب ـ نوای هر شب ـ یا زینب(س(یا زینب ذکریه که رمزِ حیاته
با زینب که باشی حسینم باهاته
آقامون حسینه، کشتیِ نجاته
ناخداش زینبه، دریاش گریههاته
یا زینب نغمهی، قلب شاه عشقه
کربلا بهشته، دروازش دمشقه
منبع : وبلاگ حسن فطرس
بین دلای عاشق و آواره و مجنون
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
دیده تن صد چاک حسین با دل پرخون
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
دیده غم هفتادودوآلاله پرپر
بی بال وپرافتاده تن قاسم وجعفر
خون گریه کند از غم مرگ علی اکبر
افتاده به گرداب بلا حاصل زینب
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
بر نیزه کین دیده سر خون خدا را
گلهای به خون خفته صحرای بلا را
حلقوم دریده شده از تیر جفا را
قنداقه خونین علی قاتل زینب
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
دیدم غم دردانه گلی نیلی و خسته
از خار مغیلان کف پا آبله بسته
بازوی ورم کرده و پهلوی شکسته
آغشته به خون جگر آب و گل زینب
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
ندیده کسی درد و غمش را نشنیده
در علقمه ساقی و دو دست بریده
ابروی پر از خون سر و فرق دریده
آتش زده مشک و علمش بر دل زینب
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)
بین دلای عاشق و آواره و مجنون
وای ازدل زینب(س) داد از دل زینب(س)