از بندگی تا زندگی

هیأت محبین اهل بیت شهر ششتمد

از بندگی تا زندگی

هیأت محبین اهل بیت شهر ششتمد

شعر محرم

شعر روز اول محرم

ناله
چیست این ناله؟ عزا، بهرِ که؟ از آنِ حسین
جان و دل چون شود این ماه؟ به قربانِ حسین

خونِ دل
سینه ام سوخت، دلم غم آمد
دیده ام اشک ز ماتم آمد
سببِ خون دلم پرسیدم
مادرم گفت محرم آمد

کرب و بلا
روزگاری که دلم بهر عزا حاضر شد
آب شد هر چه در آن بود دلم آخر شد
ناگهان دیدم از آن اشک که در سینه بریخت
نام پر سوز و غمِ کرب و بلا ظاهر شد

معجون
این زمین چیست که با کرب و بلا معجون است
هر که را پای نهند جان و دلش محزون است
بی گمان محشر عالم شده اینجا بر پا
یا که اینجا به خدا خون خدا مدفون است

زائر کربلا
زائری که عازم کربلایی
داری می ری به عرش کبریایی
اوّل باید رنگ خدا بگیری
امضای ماه سامرا بگیری
دوم باید وضوی عشق بگیری
مدد ز زینب دمشق بگیری
سوم باید بوی صفا بگیری
ویزات و از امام رضا بگیری
دلت باید یه شب بره مدینه
مادرِ قد خمیده رو ببینه
پشت بقیع دلت یه بار کفن شه
تیر بخوره مثل امام حسین شه
باید دلت دیونه ی نجف شه
تا گناهات همیشه برطرف شه
چاه و باید در دل شب ببینی
گلبوسه از پای علی بچینی
باید بری اونجا که عالمییه
گریه کنی رو تلِ زینبییه
تشنه باشی تو قتلگاه بنالی
تا بدونی آقات بوده چه حالی
یه مشک آب رو دوش خود بگیری
بری کنار علقمه بمیری
خاک بریزی به جا سر تو چشمات
تا که بفهمی چی کشیده سقات
چشمات و کور کنی به خار احساس
تا که بشی یه کم شبیه عباس
هر روز و شب بسوزی و بخونی
مقیم بین الحرمین بمونی

دلِ نینوایی
دل دمادم نینوایی می شود
بار دیگر کربلایی می شود
موسم ماه محرم می رسد
دل به یکباره هوایی می شود
می زند دم از حسینِ فاطمه
نغمه ی دل آشنایی می شود
دست ها سوی ضریحش می رود
عازم کوی گدایی می شود
بزم ماتم با صدای نام او
بزم اشکِ با صفایی می شود
محفل اشک و عزای عاشقان
شامل لطف خدایی می شود
اشک ماتم بر علیِ اکبرش
درد عالم را دوایی می شود
از مرام ساقیِ لب تشنگان
خوی ما هم با وفایی می شود
در عزای اصغرِ شش ماهه اش سینه ها مهد نوایی می شود
با دل شیدای زینب خواهرش
دل حریم کبریایی می شود
نالم از دیدار زینب با حسین
آن زمانی که جدایی می شود
جان بسوزد بر رقیه دخترش
در عزایش دل فدایی می شود
در میان مجمع ذکرِ حسین
بر دلِ تنگم ندایی می شود
روح آلوده به عصیان بی دریغ
گفت بر من هم دعائی می شود؟

اشکِ دل
اشکِ دلِ من صدا نداره
عشق پادشه و گدا نداره
یک باره می شه دل به جنون زد
دیونه شدن نگا نداره
گر دنیا بشه به ناز شستم
دنیا که بی تو صفا نداره
من که می دونم یه روز می میرم
این خاک سیه وفا نداره
وقتی که منو تو قبر بذارند
اونجا دیگه ناله جا نداره
اونجاست که می گن چیکاره هستی
این غلام مگه آقا نداره
این دل به هوای تو زند پر
یک بام و دو صد هوا نداره
یک دل داره و یه یار زیبا
بیماری من شفا نداره
سالم شدنم نگاه چشمت
چشمی که تو دنیا تا ندازه
من عاشق چشمان حسینم
هیچ عاشقی کربلا نداره

کاروان
کاروانی غرق نور و پر ز راز
مملو از خوبان حجاج‌ِحجاز
می رسد بین بیابانی مهیب
خون دل می گردد آن ها را نصیب
سرور این کاروان خون خداست
آن حسین بن علیِ مرتضاست
می گذارد پای در دشتی غریب
پرسد از نامش به صبر و با شکیب
از زهیرش خواست این صحرا کجاست؟
گفت پاسخ عقر و طف نامش دوتاست
گفت نام دیگری او را رواست
پاسخ آمد آری آری کربلاست
* * *
ناگهان شد کاروان غرق خروش
ناله ای آمد ز کلثومش به گوش
ای برادر ترسناک است این زمین
خوف آن را از همین اوّل ببین
تا حسین از خاطراتش دم گشود
دل ز اهل کاروان جمله ربود
زاده ی زهرا گل روح الامین
گفت شرح خاطراتش این چنین
در زمان جنگ با اشرار دین
وقت صفیّن و گذر از این زمین
هم حسن بود و علی بابایمان
خستگی از این سفر سودایمان
چون پدر خوابید در خوابش ولی
گریه ها می کرد بابایم علی
بی درنگ از خواب خود بیدار شد
گفت خوابی را که دل بیمار شد
در دل افلاکیان صد تیر کرد
خواب خود را اینچنین تعبیر کرد
دیده ام این دشت و صحرا غرق خون
همچو دریایی ز امواجِ جنون
ندر این دریا که بی هر بند و قید
دست و پا می زد حسینم همچو صید
او طلب می کرد یک فریاد رس
لیک یاری اش نکردی هیچ کس
بعد از آن بابا بگفتا یا حسین
با تو گویم یک سؤالی نور عین
آن چه در خوابم بدیدم راست بود
زهر خوابی که چشیدم راست بود
گر چنین گردد چه سازی ای پسر؟
می شوی از ظلم کین خونین جگر
گفتمش بابا میان قوم گبر
همچو تو باید عمل کردن به صبر
* * *
تا که شرح خواب بر پایان رسید
فصل اشک و ماتم جانان رسید
گفت و با یاران امیر کاروان
با سرشک دیده و اشک روان
آری آری این همان کرب و بلاست
این همان شط فرات و نینواست
آری آری در چنین غمخانه خاک
می شود جسم و تنِ من چاک و چاک
آری آری در همین دشت بلا
می شود دست علمدارم جدا
آری آری بین این صحرای خواب
مرگ اصغر می شود داغ رباب
آری آری پیش چشمان حرم
می شود پرپر علی اکبرم
آری آری در بیابان غریب
می رود از دست من تنها حبیبی
آری آری در زمین کربلا
قاسم و عبداللهم گردد فدا
آری آری در میان خیمه ها
می زند زینب برایم ناله ها
آری آری از جفای روزگار
چشم طفلان می شود از گریه تار
* * *
کاروان در اضطراب و واهمه
دست در دست حسین فاطمه
با سرشک غم به خاک آمد فرود
تا ابد بر کاروان باشد درود

بین الحرمین
می گن هر کی عاشقه دیونه ی دنیا می شه
میون عالم و آدم یه جوری شیدا می شه
چه خوبه چون که منم دیونه ی حسین شدم
آخه قلبم همیشه با عشق اونه وا می شه
می گن عاشقا اگه به سیم آخر بزنند
از چنین دیونگی توی جهان غوغا می شه
به سیم آخر زدم پَراش و وا کرده دلم
چون کبوتر دلم راهی کربلا می شه
دیونه ی کربلا نمی شه آزاد بمونه
اون فقط تو صحن بین الحرمین رها می شه
هر کسی هر چی می خواد پشت دلم بگه
کی دیده خاک بیابون حریفِ طلا بشه

زیارت
از اوّل زندگی ام اسمت و فریاد می زنم
وقتی محرم می رسه گریه کنان داد می زنم
از اوّل زندگی ام عشق تو حاصلم شده
روضه ی دشت کربلا بدجوری قاتلم شده
وقتی می بینم زائرا دارند می رند به کربلا
یه آه سردی می کشم فقط می گم من چی خدا
آقا می شه یه روز منم تو رو زیارت بکنم
کنار قبر شش گوشه است عرض ارادت بکنم
پشت ضریح با صفات چشمام و زندونی کنم
میون صحن و حرمت قلبم و قربونی کنم

ماتم
می رسد نغمه ی ماتم
ناله ی حضرت خاتم
می رسد موسم زاری
می رسد بوی محرم
من که از روز ازل عبد حسینی هستم
بر درِ خانه ی دل پرچم مشکی بستم
از غمش خون شده عینم
من عزادارِ حسینم
یا حسین جان یا حسین جان (2(به خدا اسم حسین و
من به همه اسما نمی دم
به خدا غیر حسین و تو قلبم جا نمی دم
آخه اون ارباب گلگون کفنِ قلب منه
ضربان قلبِ من فقط برا اون می زنه
پای روضه اش نگرانم
اونه یار دو جهانم
یا حسین جان یا حسین جان (2(به خدا اصغر زارش
دلمو دیونه کرده
صورت اکبر زیباش
توی قلبم خونه کرده
روز روشن به خدا بی عشق اون مثل شبه
بسوزم واسه دلی که بی قرارِ زینبه
عشق اون کرده اسیرم
واسه عباسش می میرم
یا حسین جان یا حسین جان (2(یه خرابه یه رقیه اش
روضه ی پر شرر من
یه بیابون پر خارش
زده آتش جگر من
بچه گر گریه کنه سر به سرش می زارند
گر بگه بابا سر بابا براش می آرند
یه جهان غربت و ناله
فدای پای سه ساله
یا حسین جان یا حسین جان (2(

حسرت
همه حسرتم کربلای حسینه (2(تمام وجودم فدای حسینه (2(در این سینه ام شور و حالِ حسینه
دلم تشنه ی آن جمالِ حسینه
همین می شود ذکر روز و شبِ من
همه هستِ من جمله مال حسینه
همه حسرتم کربلای حسینه (2(تمام وجودم فدای حسینه (2(فراغت شده سوز و غصه و دردم
کنم ناله من در عزای تو هر دم
نصیبم نما زائر تو شوم من
چو پروانه ای دور قبر تو گردم
همه حسرتم کربلای حسینه (2(تمام وجودم فدای حسینه (2(خدایا دلم می رود سر گویش
چو خورده گره دل به تارک مویش
ز عشق حسین من به تاب و تب هستم
شده روح من مست جام سبویش
همه حسرتم کربلای حسینه (2(تمام وجودم فدای حسینه (2(حسین جان خودم عبدِ نام تو هستم
ببین منتظر بهرِ جام تو هستم
تو اربابی و با صفا و کریمی
همه عمرِ خود من غلام تو هستم
همه حسرتم کربلای حسینه (2(تمام وجودم فدای حسینه (2(

خاک عشق
کاروان حاجیان آمدند در نینوا
بعد حج نزد خدا می کنند جان را فدا
زینبا گوید حسین اینجا کجاست؟
بی گمان اینجا همان کرب و بلاست؟
کربلا یا کربلا (4(بوسه زد مولا حسین بر زمین و خاکِ عشق
ناله و گریان شدش کار اهلِ پاکِ عشق
گفت و آری این همان غوغا سراست
تا ابد خاکش به عالم کیمیاست
کربلا یا کربلا (4(اندرین دشت بلا اصغری پرپرشود
جان فدای دین خود حضرت اکبر شود
می شود عباس آب آور شهید
محشری دیگر شود اینجا پدید
کربلا یا کربلا (4(کودک ناز حسین سدّ سیلی می شود
هم ز گوش و هم ز رو هر دو نیلی می شود
صد امان از غصّه ی اهل حرم
وارد کرب و بلا شد دلبرم
کربلا یا کربلا (4(

شور و بحر طویل

کرب و بلای حسین(ع(زمزمه ی پیر و جوون، ذکر تموم آسمون، حسرت هر چی کهکشون، گریه ی صاحب زمون، بهشتِ حق روی زمین، مرحم دلهای غمین، مقتل تشنه کام ما، قتله گه امام ما، دعای ما تو هر نماز، نغمه دل وقتِ نیاز، اشکای می گه موقع راز، منشأ هر سوز و گداز، عرش عظیم نورِ عین، مرقد شاه عالمین، ضریح حضرتِ حسین، شفای دردِ بی دوا، قدری ز خاک نینوا ...

کرب و بلا کرب و بلا حسین حسین جان(2(دست خودم نیست به خدا اشکای نم نم
می‌ریزه از برگِ چشام پای محرم
دست خودم نیست به خدا دلم گرفته
با هیچی جز اسم حسین نمی‌شه محرم
* * *
یادش بخیر مادرِ من به وقتِ پیری
می‌گفت بگو اسم حسین آروم می‌گیری
بابام می‌گفت کرب و بلا فقط یه رازه
حاجتمه زیارتش حج و نمازه

محرم

دل شیدایی من تنگ عشق است

نوای سینه ام آهنگ عشق است

سیه پیراهنی دارم مقدس

برای شیعه مشکی رنگ عشق است

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا

بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است اینجا

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت پرپر است اینجا

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون

وضوی من ز خون حلق پاک اکبر است اینجا

شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم

که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تر است اینجا

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم

که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است اینجا

نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد

به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب آرد

جواب العطش شمشیر و تیر و حنجر است اینجا

الهی دخت زهرا پای در گودال نگذارد

که کعب نی جواب یا خای خواهر است اینجا

عجب نبود گر ابناء بشر گریند خون بر من

که از خون گلویم رنگ ، موی مادر است اینجا

به عمر خود مزن غیر از در این خانه را میثم

زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است اینجا

باز هم یک شعر کربلایی از باستان شاعر با صفای اهل بیت

یادش بخیر اون روزی که رفته بودیم به کربلا

چه خوش گذشت جاتون خالی تو حرم شیر خدا

باعاشقا قدم زنون تو خاک بین الحرمین

یادش بخیر یادش بخیر شش گوشه ناز حسین

یادش بخیر تو حرم امیر شاه عالمین

پهلوون پهلوونا عباس علمدار حسین

یادش بخیر به یادتون سینه زدیم سینه زنا

رو تل زینبیه و رو کف العباس حسین

جاتون خالی چه خوش گذشت تو شهر شاه لو کشف

یادش بخیر صفایی داشت شبها تو ایوون نجف

یادش بخیر زیارت تو کاظمین و سامرا

الهی که با هم بریم یه بار دیگه به کربلا

شعری زیبا برای سینه زنی در مجالس امام حسین (ع(

روز محشر که میشه یکی میاد ندا میده

بد وخوب جدا میشه هر کس رو جایی جا می ده

دوزخی ها به جهنم و بهشتی ها بهشت

نوبت سینه زنها برات کربلا میده

شور و عشق و حالمون فقط حسین فاطمه (س)است

عشق بی زوالمون فقط حسین فاطمه است

یه سر موی حسین رو نمی دیم به عالمین

نامه اعمالمون فقط حسین فاطمه است

ما بهشت بی حسین رو نمی خوایم آی آدما

با بهشت کار نداریم بهشت باشه مال شما

ما حسینی مسلکیم و از حسین دم میزنیم

یا حسین میگیم و از بهشت می ریم کرببلا

من فقط از کربلا نور دو عینشو میخوام

خاک دلربای بین الحرمینش رو میخوام

پهلوون اسمی کرببلا عشق منه

من فقط گنبد عباس حسینشو میخوام

شاعر: ؟؟؟

یک شعر سینه زنی واحد

من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم

بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی

سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش

از برای افتخار از حضرت داور گرفتم

بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم

تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم

زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد

من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم

سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما

حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم

ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده

گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم

نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان

سر براه دوست دادم زندگی از سر گرفتم

اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم

تا خودم از تشنگی اب از دم خنجر گرفتم

گفت ساعی زین مصیبت  از دردربار جانان

حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم

شعر از مرحوم حاج مرشد چلویی

شعر سینه زنی واحد تند برای مجالس محرم

هرکه غمت  را خرید، عشرت عالم فروخت

باخبرانِ غم‏ ات، بیخبر از عالم‏ند

روی نیازم کجاست؟ روی حسین است و بس

قبلۀ قلبم کجاست؟ کوی حسین است و بس

سلسلۀ عشق را، سلسله جنبان خداست

سلسلۀ عشق چیست؟ بوی حسین است و بس.

رحمت و لطف و کرم، عشق و صفا در جهان

بخشش و جود و وفا، خوی حسین است و بس

روز جزا در امان، هرکه رود ای عزیز

از برکاتِ دم و هوی حسین است و بس

بوی بهشت خدا از حرمش میوزد

بوی بهشت خدا، بوی بهشت است و بس

کوسن و حوض بهشت، جنت و نهر حیات

اندکی از قطره‏ی جوی حسین است و بس

سلسلۀ عشق را، سلسله جنبان خداست...

سلسلۀ عشق چیست؟ بوی حسین است و بس.

روز جزا میرود، خنده ‏کنان در بهشت

هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین گریه برای حسین

ای که مرا خوانده ‏ای،راه نشانم بده،

گوشه‏ ای از کربلا، جا و مکانم بده

هرکه غمت، هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت

باخبرانِ غمت، بیخبر از عالم‏ند

شعر سینه زنی واحد تند

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده

ما خراب افتادگان گوشه ی می خانه ایم

مست چشم ساقی و دیوانه ی پیمانه ایم

دلبر  ما  با   نگاهی  اختیار  از  ما  گرفت

عقل ما را جلوه ی رخسار یار از ما گرفت

ما ز دریای جنون می خورده و مجنون شده ایم

از  مدار  عقل  و  شهر  عاقلان  بیرون  شدیم

انتظار عقل از دیوانه گان بی جا بود

چون که مجنون در کمند طره ی لیلا شدیم

دوزخ از من میگریزد گر بگویم یا حسین

آب و بر آتش بریزم گر  بگویم یا حسین

شعر سینه زنی

سبک کی گفته من بی کس و کارم

//////////////////////////////////////

الهی من برات بمیرم     به عشق تو ببین اسیرم

حسین من،زیباترین عشق الهی --- به عاشقت کن یه نگاهی

بی تو میشم غرق تباهی (2)

******

الهی من برات بمیرم     به عشق تو ببین اسیرم

می دونی من، به عشق روی تو اسیرم----ذکر تو رو به لب می گیرم

وجود من نذر تو بوده---- اگه بگی بمیر می میرم

******

دیوونه ی کرببلاتم     کبوتر گنبد طلاتم

به عشق تو گذاشت دلم سر به بیابون----برات شده همیشه مدیون

اگه پای عشق تو باشه---- چه ارزشی داره دل و جون

******

یه رخصتی تا پر بگیرم     میدونی من بی تو میمیرم

نیست به خدا، هیچ کجایی مثل تو دلبر----از همه عالمی غریب تر

توئی همون که تا تورو دید----فاطمه گفت غریب مادر

منبع : وبلاگ اشعار مذهبی

کربلا یعنی ...

کربلا یعنی  تـَوَ لا  داشتن

مهر حیدر عشق  زهرا  داشتن

کربلا یعنی تبرّای شدید

از پلیدی‌های دوران و یزید

کربلا یعنی اطاعت از امام

گه به حکم او نشستن گه قیام

کربلا یعنی که یار رهبری

از حسین عصر خود فرمانبری

کربلا یعنی تحول در وجود        جامه زهد و حیا را  تار وُ پود

کربلا یعنی به حق واصل شدن        یار حق ، دشمن ِ باطل شدن

کربلا یعنی بیا جانانه شو

گِرد ِ شمع عشق ِحق ، پروانه شو

کربلا یعنی کتاب عشق حق

از الف تا یای او سرمشق حق

کربلا یعنی که انسی با نماز        روی بر درگاه ربّ بی نیاز

کربلا یعنی که خون ، آب وضو         با خدا ، بی واسطه در گفت وُ گو

کربلا  یعنی همیشه  مکتبی

تو حسینی ، خواهر تو زینبی

کربلا یعنی سراپا جان شدن

در منای عاشقی  قربان شدن

کربلا یعنی سر و جان باختن

پل به معراج شرافت ساختن

کربلا یعنی که عاشورای خون

موسم انا الیه الراجعون

کربلا یعنی گل ِ احمر شدن

روی دست باغبان پرپر شدن

کربلا یعنی هم آغوش عجل

تلخی مرگش نکوتر از عسل

ربلا یعنی  بهار ِ تشنگی

شعله ور دل از شرار تشنگی

کربلا یعنی چو گل افروختن

پیش آب از تشنه کامی سوختن

کربلا یعنی که در دریای ِ آب

تشنه اما ، آب کردن را جواب

کربلا یعنی فغان و زمزمه

خنجر و هنجر نگاه  فاطمه

کربلا یعنی که تیـغ وُ جسم یار

یک هزار و نهصد و پنجاه بار

کربلا یعنی قلم یعنی کتاب

پیکر قرآن وُ  زخم ِ بی حساب

کربلا یعنی عطش یعنی شرار        خیمه و طفلان در حال ِ فرار

کربلا یعنی سراپا عشق و شور

گه به نیزه ، گاه در کنج تنور

کربلا یعنی که نیلی روی ماه

صورت طفلان و سیلی  آه! آه!

کربلا یعنی که حق در سلسله

پاسخ اشک یتیمان هلهله

کربلا یعنی شب و اخت الامام

در نماز ، اما نماز ِ بی قیام

کربلا یعنی که در بازارها

کعبه اما کعبهء آزارها

کربلا یعنی که آیات ِ حکیم        یک زن و هفتاد وُ  دو داغ عظیم

زن مگو زهرای ثانی بود او

در حسین ِ خویش فانی بود او

یک شب بی نافله زینب نداشت

غیر ذکر یا حسین بر لب نداشت

شعری از مهدی مختاری

دلم هوایی شده و گرفته باز بهونه بهونه بهونه

دوباره فکر کربلات کرده منو دیونه دیونه دیونه

تا که بگی اسم تو رو هم تو زوارام نوشتم نوشتم نوشتم

آواره روضه هاتم آقا خونه به خونه به خونه به خونه

از خرمن کرامتت آقا یک خوشه میخوام آقا یک خوشه میخوام آقاجان

من حور و جنت نمی خوام من یه شش گوشه می خوام من یه شش گوشه می خوام آقا جان

(حسین یا ثارالله یا ثارالله ابی عبدالله)

شکر خدا که از ازل به عشق تو اسیرم امیرم امیرم

مادر من گریه کنان تو روضه داده شیرم امیرم امیرم

آره آقا تو رو دارم کی گفته من فقیرم امیرم امیرم

تموم آروزم اینه زیر علم بمیرم امیرم امیرم

بلد نبودم اسسمو هی می گفتم یا حسین ، هی می گفتم یا حسین، آقا جان

خودت بگو حق منه نرم بین الحرمین ، نرم بین الحرمین، آقا جان

(حسین یا ثارالله یا ثارالله ابی عبدالله)

هر جا برات روضه بگیرم به دو دنیا رشکه حسین جان حسین جان

آبرویی که دارم از همین دو قطره اشکه حسین جان حسین جان

از وقتی دستامو گذاشتی توی دست عباس حسین جان حسین جان

روضه جون کندن من روضه اشک مشکه حسین جان حسین جان

تموم شادی جهان هر چی عشق تو عالمه، هر چی عشق تو عالمه ، آقاجان

عوض نمی کنم آقا با یه شب تو علقمه ، با یه شب تو علقمه ، آقاجان

(حسین یا ثارالله یا ثارالله ابی عبدالله)

باز باران با ترانه

باز باران با ترانه

می خورد بر بام خانه

یادم آید کربلا را

دشت پر شور و نوا را

گردش یک روز غمگین

گرم و خونین

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ و نیزه ها را

*

باز باران با صدای گریه های کودکانه

از فراز گونه های زرد و عطشان

با گهرهای فراوان

می چکد از چشم طفلان پریشان

پشت نخلستان نشسته

رود پر پیچ و خمی در حسرت لب‌های ساقی

چشم در چشمان هم آرام و سنگین

می چکد آهسته از چشمان سقا

بر لب این رود پیچان

باز باران

*

باز باران با ترانه

آید از چشمان مردی خسته جان

هیهات بر لب

از عطش در تاب و در تب

نرم نرمک می چکد این قطره ها روی لب

شش ماهه طفلی

رو به پایان

مرد محزون

دست پر خون می فشاند

از گلوی نازک شش ماهه

بر لب های خشک آسمان با چشم گریان

باز باران

*

باز هم اینجا عطش

آتش شراره جسمها

افتاده بی سر پاره پاره

می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره

شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان

وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان

دستها آماده شلاق و سیلی

چهره ها از بارش شلاق‌ها گردیده نیلی

دراین صحرای سوزان

می دود طفلی سه ساله

پر زناله

پای خسته

دلشکسته

روبرو بر نیزه ها خورشید تابان

می چکد از نوک سرخ نیزه ها

بر خاک سوزان

باز باران باز باران

*

قطره قطره می چکد از چوب محمل

خاک‌های چادر زینب به آرامی شود گل

می رود این کاروان منزل به منزل

می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران

آری آری

باز سنگ و باز باران

آری آری

تا نگیرد شعله ها در دل زبانه

تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه

تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی

بر فراز خیمه برگونه ها

بر مشک ساقی

کاش می بارید باران.

علی اصغر کوهکن

روز محشر که میشه

روز محشر که می شه یکی میاد ندا می ده

خوب وبد جدا میشه هر کس و جایی، جا می ده

دوزخی ها به جهنم و بهشتی ها، بهشت

نوبت سینه زنا برات کربلا می ده

شور و عشق و حالمون فقط حسین فاطمه است

عشق بی زوالمون فقط حسین فاطمه است

یه سر موی حسین رو نمی دیم به عالمین

نامه اعمالمون فقط حسین فاطمه است

ما بهشت بی حسین رو نمی خوایم آی آدما

با بهشت کار نداریم بهشت باشه مال شما

ما حسینی مسلکیم و از حسین دم می زنیم

یا حسین می گیم و از بهشت می ریم کرببلا

من فقط از کربلا نور دو عینشو می خوام

خاک دلربای بین الحرمینشو می خوایم

پهلوون اسمی کرببلا عشق منه

من فقط گنبد عباس حسینشو می خوایم

اشعار بعد از واقعه عاشورا

اشعار زیر از وبلاگ اشعار مذهبی تهیه شده است.

*****************************************************۸

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو

چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو

هنوز از گلویت خون تازه می آید

هنوز  بر سر نی جاری است کوثر تو

سر شکسته عباس آب آور را

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو

چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو

زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو

غروب گوشه گودال روضه می خواند

برای این همه زخم تن تو مادر تو

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=محمد رضا شمس

این اسبها که روی تن تو دویده اند

طرحی جدید از بدنت آفریده اند

ای عطر سیب سرخ ، تمامی قافله

از روی نیزه رایحه ات را شنیده اند

ساعات عصر ابر سیاه براده ها

از هم تمام پیکرتان را بریده اند

تنگ غروب در پی هفده سر دگر

عکس  تو ا به صفحه نیزه کشیده اند

در زیر آفتاب همه برق می زنند

سر نیزه های کوفی عجب آب دیده اند

=-=-=-=-==-=-=-=-=- محمد رضا شمس

کلاف و یوسفم را هر دو در بازار گم کردم

گل زهرائی ام را من در این گلزار گم کردم

بر آن بودم دل شیدا کنم در گیسویش پیدا

خدایا با چه کس گویم دل و دلدار گم کردم

اناالحق گوی می گردم به دنبال خم زلفش

سیه روزی تماشا کن طناب دار گم کردم

چه پیش آمد که در گودال زیر نیزه ها امروز

گلم را در زمان واپسین دیدار گم کردم

بگو یارا چرا صحرا ز عطر یاس لبریز است

همان یاسی که من بین در و دیوار گم کردم

بیا مادر که هم دردیم یادم هست می گفتی

که راه خانه را در کوچه چندین بار گم کردم

محرم آمدو ...

کربلایی نشدم خجلت از این غم دارم

تا ابد در دل خود شور محرم دارم

بزم حسین

دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمیخواهد

مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش شو صحبت نمی خواهد

به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع

حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

هوسبازی مکن تهمت مزن بر عاشق صادق

اگر پاک است دامان کسی تهمت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد

به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد

چی میشه یابن فاطمه یه گوشه چشم نگام کنی

با اون نگاه فاطمی دلمو کربلا کنی

میگن که خاک تربتت مرده رو زنده میکنه

خنده کنون میره بهشت هر کی برات گریه کنه

اگه میام در خونت به یه امیدی میشینم

آرزو دارم که تو رو یه شب تو روضه ببینم

رومو زمین نذار بذار پاتو روی دیده ی ما

اگه واست زحمتی نیست الان بیا روضه ما

قدیما وقتی اسمتو می شنیدم مست میشدم

با گفتن کر حسین مست و حسینی میشدم

چند وقته توی روضه هات نمیتونم گریه کنم

اشکمو ازم نگیر آقا بذار برات گریه کنم

اینم یه شعر زیبا که سید جواد خونده بود از این به بعد هم از اشعار مداحی دیوانگان میذارم امیدوارم خوشتون بیاد و همچنین نهضت فاطمیه

برای شادی روح سید جواد ذاکر فاتحه مع الصلوات

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی مدد

عصر عاشورا کنار خیمه‌های سوخته

ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته

کاروان می‌رفت و می‌بلعید دشت دیر سال

کودکان تشنه را با دست و پای سوخته

در کجا دیدید یا خواندید روی نیزه‌ای

آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟!

قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن

رقص خون‌آلود شمشیر و هوای سوخته

چارده قرن آسمان بارید و می‌بارد هنوز

چشم زینب (س) را به خاک کربلای سوخته

ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه کرد

عصر عاشورا کنار خیمه‌های سوخته

محمود اکرامی

تا به قتلت عدو شتاب گرفت

چرخ را سخت اضطراب گرفت

ریخت خون مقدّست به زمین

آسمان زاشک آب گرفت

ابر خون ماه عارضت پوشاند

همه گفتند آفتاب گرفت

ناله مصطفی به گوش رسید

موج خون زچشم بوتراب گرفت

شد سیه رنگ آسمان از خشم

که زخونت زمین خضاب گرفت

آن تن پاره پاره را دربر

گه سکینه گهی رباب گرفت

شست زینب زاشک جسمت را

بلکه از چشم خود گلاب گرفت

بر تن پاره پاره داد سلام

زآن بریده ‏گلو جواب گرفت

هردم از زخم بی‏حساب تَنَتْ

خم شد و بوسه بی‏حساب گرفت

ماه محرم ...

ماه محرم آمده باید دگر شوم

باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم

باید سبک عبور کنم از خیال سود

باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

آزاد از مثلث تزویر و زور و زر

آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم

باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،‌ها

بهتر اگر نمی‌شود از بد بتر شوم

از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است

از خوب می‌شود که در این ماه، سر شوم

این ماه می‌شود که شوم چیز دیگری

یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم

یک چیز دیگری که نباید به وهم هم

یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم

خیر مجسم است محرم، بعید نیست

این ماه، تا ابد تهی از هرچه شرشوم

حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر

چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم

شب با یزید باشم و فردای انتخاب

قربانی حسین، نخستین نفر شوم

اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا»

ماه محرم است مبادا که کر شوم

ماه محرم است که بیتاب جستجو

در خود همه فرو روم از خویش بر شوم

وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش

تکیه به تکیه سینه‌زنان نوحه گر شوم

وقتش رسیده است که چون باد روضه‌خوان

کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم

وقتش رسیده است خرابه خرابه آه

وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم

فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه می‌کند؟

ماه محرم است نباید پدر شوم

آیا پدر که خاک بر او خوش _ چه گفت و رفت؟

ماه محرم است، نباید پسر شوم

باید که بی‌خبر شوم از هرچه هست و نیست

از ماجرای خون خدا باخبر شوم

ماه محرم است نباید هبا روم

ماه محرم است نباید هدر شوم

وقتش رسیده است که خلع جسد کنم

وقتش رسیده است که از خود بدر شوم

*

بی موج گریه، چشم در این ماه، حفره‌ای است

باید که سرخ، لایق چشمان تر شوم

باید که چشم داشته باشم نه حفره، ها!

باید شراب گریه خون جگر شوم

بی سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است

باید که گرم، در خور شعله، شرر شوم

باید که سینه داشته باشم نه دوزخ، آه

باید لهیب آتش آه سحر شوم

*

آتش گرفته خیمه _ داماد کربلا

سینه به سینه سوز شوم، شعله‌ور شوم

بارانی است دیده خاتون اهل بیت

چشمه به چشمه اشک شوم پرده در شوم

وقتش رسیده است که با گریه بر حسین

چون قصه حسین به عالم سمر شوم

وقتش رسیده است که آیینه‌دار شمس

وقتش رسیده است غلام قمر شوم

دور سر بریده تن پاره علی

پرواز را کبوتر بی‌بال و پر شوم

تشییع دستهای علمدار آب را

وقتش رسیده است که آسیمه سر شوم

وقتش رسیده خطبه شوم، خطبه‌ای بلیغ

وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم

وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا!

وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم

ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ

آماده‌ام که محرم خون و خطر شوم

با ناله‌‌های حضرت سجاد از سحر

تا شام سرخ آمده‌ام، همسفر شوم

ماه محرم است و نماز حسین را

آماده‌ام، حواله اگر شد، سپر شوم

*

وقتش رسیده است یزید پلید را

همچون زبان زینب کبری تشر شوم

وقتش رسیده است که در چشم ابن سعد

چونان به چشم شمر لعین نیشتر شوم

وقتش رسیده حرمله نابکار را

گردن به تسمه گیرم و تیر و تبر شوم

مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت

وقتش رسیده است که اهل هنر شوم

*

وقتش رسیده است که مختارگونه سرخ

با قاتلان خون خدا در کمر شوم

یعنی به کینه‌خواهی اولاد فاطمه (س)

شمشیر بر کشم به شب و حمله‌ور شوم

قرعه به نام من اگر افتد، خوشا که من

خونی قوم بی‌نسب بی‌گهر شوم

با دست من خدا بکشد زنده زندشان

من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم

از اسبشان به زیر در آرم به چابکی

در خونشان به شیرجهی تند تر شوم

بر تن کنم به رزم ستم چار آینه

چشته‌خوران بی‌سر و پا را چغر شوم

چیزی به جا نمانمشان از چهاربند

زی چار میخ نکبتشان راهبر شوم

سرهایشان به نیزه بر آرم یکی یکی

حکم قصاص، حکم قضا و قدر شوم

آتش کشم به خیمه و خرگاهشان به خشم

نیزه به نیزه در پی‌شان سر به سر شوم

شیرین‌تر از عسل بچشم طعم مرگ را

در کامشان قهقهه قهوه قجر شوم

سقای مرگشان شوم از جانب خدای

رهبانشان به مهلکه جوی و جر شوم

*

ماه محرم آمده پا در رکاب خون

در خون خویش آمده‌ام مستقر شوم

بر چشم دشمنان قسم خورده علی (ع)

مانند تیر آمده‌ام کارگر شوم

*

با این جماعت عقب افتاده جهول

یک کوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم

نه! نه! نمی‌توانم هرگز نمی‌شود

از نو به جهل، آدم عصر حجر شوم

تیزند و تند و تسخر و طعنه طریقتشان

نه! نه! نمی‌توانم، شیر و شکر شوم

نرمش گذشته از من و با این گروه سخت

نه! نه! نمی‌توانم از این نرمتر شوم

پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان

پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم

از سایه‌ام هراس بیفتد به خوابشان

کابوسشان هر آینه از هر نظر شوم

*

ماه محرم آمد و افسوس می‌رود

آماده‌ام که راهی ماه صفر شوم

شعر عاشورایی


امشـب شهـادت نـامه‌ی عشاق، امضا می‌شود
فردا ز خون عاشقان، ایــن دشـت دریا می‌شود
امشب کنار یـکـدگـــر،بنشــستــه آل مـصـطـفـی
فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود
امشــب بــود برپــا اگــر، ایـن خـیمه‌ی ثـاراللهی
فردا به دست دشمنــان، برکنده از جــا می‌شود
امــشب صــدای خــواندن قـرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامــان، زین دشــت بــر پــا می‌شود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فــردا خـدایــا بستــرش، آغــوش صحـرا می‌شود
امشب که جمع کودکان، در خـواب نــاز آسوده‌اند
فردا به زیر خـــــارها، گـمگــشتـه پیــدا می‌شود
امــشب رقیــه حلــقه‌ء زریــن اگـر دارد به گوش
فردا دریغ ایــن گوشــوار از گــوش او وا می‌شود
امشب بـه خـیـل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقّـا می‌شود
امشب که قاسم، زینت گلـــزار آل مصطــفـاست
فردا ز مرکب، سرنگون، ایــن سـرو رعنا می‌شود
امشب گـــرفته در میــــان، اصحـــاب، ثـــارالله را
فـردا عــزیــز فاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود
امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود
امــشــب سـر سِــرّ خــدا بــر دامـــن زینـب بود
فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود
ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود
حسان چایچیان

شعر شب عاشورا


خدا کند نرود امشب و سحر نشود
که روز ما زشب تار تیره تر نشود
چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
خدا کتد که که به حشر انتها شود امشب
که حشر واقعه کربلا دگر نشود
شب اسارت پرده نشین خاص خداست
چه می شود که اگر صبح پرده در نشود
شب شهادت نوباوگان فاطمه است
خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود
خدا کند نرود امشب و نیاید صبح
که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود
خدا کند نشود صبح باز تا زینب
زداغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود
خدا کند نشود صبح این شب عاشور
که یادگار حسن را کفن ببر نشود
خدا کند نشود صبح تا گلوی علی
نشان تیر دستم در کف پدر نشود
خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار
ویا هرانچه زند تیر کارگر نشود
شب وداع علی اکبر است با لیلی
وداع مادر و فرزند مختصر نشود
گمان به مردن لیلی بود زداغ علی
خدا کند که زداغ پسر خبر نشود
خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا
به خاک و خون تن عباس غوطه ور نشود
سر حسین ز پیکر جدا شود فردا
خوش است ظلمت امشب بگو بسر نشود
خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب
خیام ال علی طعمه شرر نشود
ولی اگر نبود آب خون این شهدا
نهال دین خداوند بارور نشود
قیام حق به قیام حسین پیوند است
قیام حق نشود این قیام اگر نشود
فراق کربلامی کشد مؤید را
مگر جوار پدر قسمت پسر نشود

سید رضامؤید

منبع : سایت شیعتی

اشعار شب عاشورای امام حسین (ع)

شب است وبوی جدایی زکربلا آید
صدای ناله زینب زنینوا آید
صدای خواندن قرآن زحنجر اکبر
برای دفعه آخر چه با صفا آید
هنوز ماه مدینه محافظ حرم است
کنار خیمه طفلان صدای پا آید
نشسته با نوی مظلومه با برادر خود
سخن زغربت وهجران زآن سرا آید
هر آنچه داشت هراسش،همیشه،خواهد دید
امان زلحظه فردا که پر بلا آید
دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند
که روی خاک به صورت غم آشنا آید
هنوز یار نرفته چنین پریشان است
چه می کند که سر او او به نیزه ها آید
جواد حیدری


می بینم روزی که قران به سر نیزه رود

در عالم نیست کسی فریاد حیدر شنود
می بینم روزی را که پشت درب خانه زهرا
با آتش از دشمن برپا بشود محشر کبری
می بینم روزی که شعله ز در می کشد زبانه
پشت در می افتد میان آتش صاحب خانه آید ناگه ناله یا ابتا
بین خانه گرفته ابر سیاه
دل فلک آتش می گیرد از گریه حسین
انی تارکم فیکم الثقلین
قران و حیدر و زهرا و حسنین و تسعه المعصومین من ذریه الحسین
می بینم روزی که علی شود خانه نشین
در مسجد خون ریزد ز فرق حیدر به زمین
می بینم روزی که حسن شود پاره جگر
زهری را نوشیده به جانش افتاده شرر
می بینم ماتم را ز رنگ سبز بدنش
بارانی از تیر عدو به تابوت و تنش
زهرا نالان پشت سر حسنم از این قصه فتاده لرزه تنم
نشسته تابوت مجتبایم بر شانه حسین
انی تارکم فیکم الثقلین
قران و حیدر و زهرا و حسنین و تسعه المعصومین من ذریه الحسین
می بینم روزی که در ابر تیر و سنان
از خیمه تا مقتل زنی رود لطمه زنان
با جسمی صد پاره فتاده اکبر من
خون مثل فواره ز حلق اصغر من
سقایی لب تشنه و دست و پا زدنش
جانم را در مقتل به خاک و خون بدنش
بر حنجر یک خنجر به دست قاتل او
یک دست دیگر را میان کاکل او
زینب، زهرا کنار پیکر او مثل خورشید به نیزه ها سر او
بگیر چشمان مادر را ای خواهر حسین

دارم این ترانه بر لب
دست آفرینش امشب
می کند هنر نمایی
چشم من شبیه چشمه
یار اومد به صد کرشمه
با لطافت خدایی
آروم و قرارم تا ابالفضله
سر و کارم با ابالفضله
نوشته ی روی مزارم یا ابالفضله
من و هوای می خونه
لبا رو لب پیمونه
خرابم از این عاشقی
من دیوونه ی دیوونه
خوش به حال اون که میون میخونه بمیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

یاس و لاله گرم لبخند
بر جمال یار دلبند
وه چه بزم با صفایی
کاشف الکروب ارباب
روی سینه ی علی خواب
رفته با چه خنده هایی
گهواره خوابش آغوش اکبر
لالایی لاییش نفس خواهر
علی دیگر اومده برای حیدر
یه نگاه این مه جبین
مدار و قرار زمین
یه عالمی پای سفره ی
پسرک ام البنین
از عطای اون که به شاه کربلا
ارباب با وفا
دلبر دلبرا
سرور سرورا وزیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره
یار و این همه سعادت
از ولادت و سیادت
تا رشادت و شهادت
خیلی پیش حق عزیزه
آسمون به هم می ریزه
وقتی می کنه عبادت
معتکفم امشب سر راه تو
با خیال روی ماه تو
گدایی می کنم برای یه نگاه تو
هر کی تو رو لایق می شه
شبیه شقایق می شه
توی سحری نور تو
می بینه و عاشق می شه
امشب انگاری همه چی لطیفه مثل حریره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره
فیض رویش بهاره
تا به سجده سر می ذاره
عصمت از چشاش می باره
معتبر می شه به نامش
هر کسی که شد غلامش
نوکرش نشونه داره
میون قنوت نماز
دلم هوایی می شه باز
حال خرابم رو ببین
با دل دیوونه م بساز
در سرم هوای خونه ی حضرت امیره
نگو برو آخه دلی که شراب تو رو نوشیده به خدا جایی دیگه نمیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

هرجا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا اباالفضل
به بیقراری ام مینازم میسوزم از عشق و می سازم هرجا که اسمتو بیارن بی اختیار دلمو می بازم
ای کاش دل درمونشو ازت بگیره امشب بین همین سینه زنی برات بمیره امشب
حرم قشنگت آرزومه نوکری تو آبرومه به عشق تو زنده می مونم بدون تو کارم تمومه
چشمهای بی مقدارمو به پرچمت می دوزم تقدیر من اینه آقا از عشق تو بسوزم
هر جا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا اباالفضل
تو روضه ی زخم مدینه گریه برات چه دلنشینه چشام توی دریای اشکه وقتی که خوابتو می بینه
از دولت عشق تو شد دلم غلام زهرا (س(به دست تو زندگیمو زدم به نام زهرا (س(نشد که تو بگیری آخر تقاص دادهای حیدر هنوز منتظر نشستی برای انتقام مادر
با یاد ظلم کوچه ها بیاد حسرتی تو از داغ زهرا مادرت زخمی غیرتی تو
هر جا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا علی مدد

مثل یک کبوترم پر میزنم پر میزنم امشب گفته بابام که بهت سر میزنم امشب
دیگه از همسفران دل میکنم امشب چه خوشه پیش بابام جون کندنم امشب
دیگه جون خسته بر لبهام میاد امشب به دلم برات شده بابام میاد امشب
دختر شاه می شنید حرفهای من امشب تو بابات قشنگه یا بابای من امشب
مثل بارون بهار اشکهام میاد امشب به دلم برات شده بابام میاد امشب
دست روی دست نگذارید بابام میاد امشب لباس نو بیارید بابام میاد امشب
خونه رو جارو کنید بابام میاد امشب موهامو خوشبو کنید بابام میاد امشب
دل و دیوونه کنید بابام میاد امشب موهامو شونه کنید بابام میاد امشب

عمه سادات بی قراره غصه و غم هاش بی شماره
تموم غصش غم یاره تنها امیدش بی پناه روزای سختی توی راهه
رو خاک سوزان پا می زاره
ذکر آسمونا وای زینب
ذکر کهکشونا وای زینب
ذکر خاک صحرا وای زینب
ذکر سینه زنها وای زینب
شعله می کشه خورشید
زمین می سوزه از تب
ابرا همه می بارن
توی چشای زینب
میون سینه دلی که تنگ غم غروب رویاشه شان نزول سوره ی بارون توی فرات چشماشه کبوترا بی تابن تو آغوش محمل ها توی نگاها پیداست بی قراری دلها از انعکاس خبر تلخی دل شریعه بی تاب
رو نیزه هایی که بی شمارن یه سرخی می تابه
حالت صحرا که عجیبه غرق سکوتی پر فریبه
پر از نسیم بوی سیبه
غروب سردش پر رازه
مثل شبایی که درازه
سینه ی خورشید بی شکیبه
بیا توی آغوشم
داداش پریشونم
توی نگاه تلخت
درد تو رو می خونم
عزیز خواهر تب نفسهات دل منو می لرزونه
اگه نباشی حتی یه لحظه تموم دنیا زندونه
دل شوره ی من بی حسابه بگو که اینها همه خوابه لشگر دشمن یه سرابه
بقض غریبی تو گلومه
بارون چشمام ناتمومه
پر از سوال بی جوابه
عمه ی سادات بی قراره غصه و غم هاش بی شماره
تموم غصش غم یاره شعله می کشه خورشید
زمین می سوزه از تب
ابرا همه می بارن
توی چشای زینب
میون سینه دلی که تنگ غم غروب رویاشه شان نزول سوره ی بارون توی فرات چشماشه تنها امیدش بی پناهه روزای سختی توی راهه
رو خاک سوزان پا می زاره
کبوترا بی تابن تو آغوش محمل ها توی نگاها پیداست بی قراری دلها از انعکاس خبر تلخی دل شریعه بی تاب
رو نیزه هایی که بی شمارن یه سرسرخی می تابه
حالت صحرا که عجیبه غرق سکوتی پر فریبه
پر از نسیم بوی سیبه
غروب سردش پر رازه
مثل شبای که درازه سینه ی خورشید بی شکیبه
حرم فقط حرم حسین
بادها نوحه خوان
بیدها سربه زیر
لاله هاسینه زنانحرم باغچه
خیمه خورشید سوخت
حسین

مزار این جسم بی جون رو خاک این سرزمینه
شکافی در دل زینب به عمق یک اربعینه آبی بر این تربت زنید قبری برایم بکنید
در کنار این مشت خاکی که مونده از نام امیرم این چهل روز و زنده موندم تا در کنار او بمیرم
حسین عزیزفاطمه
خودم دیدم روی نیزه که لبهاتو می فشردی
خودت دیدی که می مردم با هر سنگی که تو خوردی من بودم و سر نیزه ها یک زینب و یک کربلا
آسمون این دشت خشکیده غرق شد در موج حیرت
از روی نیزه دنبال ما بود چشمای خدای غیرت
غروب روزی که رفتی حریم عشق و دریدن
گروهی آتیش آوردن گروهی سر می بریدن
اون که جدا کرده سرت
شدهمسفر با خواهرت
خنجری را که بر گلوی تو بوسه زد به من نشون داد هی به من میگفت که داداشت رو دیدی چه جوری جون داد

یک سال و نیم بعد تو سالار تشنه لب
زینب به آب دست نزده یار تشنه لب
یک سال و نیم بعد تو سوخت جان زینبت
شانه نخورده موی پریشان زینبت
یک سال و نیم گریه برای تو کرده ام
تاعالمی که غرق عزای تو کرده ام
یک سال و نیم ناله زدم ای حسین من
یاد قدیم ناله زدم ای حسین من
یک سال و نیم خنده به زینب شده حرام
جز نام دوست نشنود از من کسی کلام
یک سال و نیم روضه ی گودال خوانده ام
از دست وپای زخمی اطفال خوانده ام یک سال و نیم یاد گلوی تو بوده ام
وقت نمازمحو وضوی تو بوده ام
یک سال و نیم یاد لبت از دلم نرفت
یاد نماز نیمه شبت از دلم نرفت
یک سال و نیم بعد تو سینه زدم حسین
آتش به جان اهل مدینه زدم حسین
یک سال و نیم بعد تو فریاد می زدم
در مسجد النبی ز دلم داد می زدم
یک سال و نیم با پدر خسته گفته ام
از محمل برهنه وکت بسته گفته ام
یک سال و نیم با حسن از کوفه گفته ام
یک کوچه نه از غم صد کوچه گفته ام
یک سال و نیم نیمه شب بهر مادرت گفتم حکایت ثم اسبان و پیکرت
یک سال و نیم بعد تو خوابم نبرده است
زینب طعام سیر پس از تو نخورده است
یک سال و نیم زینب تو بود و زمزمه
خجلت ز روی مادر سردار علقمه
یک سال و نیم ناله ی ام البنین حسین
می زد مرا کنار بقیع بر زمین حسین
یک سال و نیم پیرهنت اشک من گرفت
شیب الخضیب زخم تنت اشک من گرفت
یک سال و نیم فکر سرت روی نیزه ها
یک لحظه هم نکرده برادر مرا رها
یک سال و نیم یاد سرت در میان تشت
از قلب پاره پاره ی خواهر جدا نگشت
یک سال و نیم زینب تو بود و اضطراب
یک خاطره هست کشته مرا مجلس شراب

مدد از حسین بگیر و سیم قلبت بکن وصل
بگو با حور ملائک انا مدیون الابالفضل
به یکتایی قسم یکتاست ابالفضل به مردی شهره دنیاست ابالفضل
کلید قفل مشکلهاست ابالفضل خدا و صاحب دریاست ابالفضل
اگرچه زاده ام البنین است ولیکن مادرش زهراست ابالفضل

******
بذار تا آخر عمرم برات روضه بخونم
مدد کن تا که من همچون سگ خونت بمونم

******
سگ بدنام ابالفضلم کفتر بام ابالفضلم هر که به نامی سپرده دل را من عاشق نام ابالفضلم
طایر هوشم ز سر پریده مست می جام ابالفضلم
خفته ام در میکده عباس و دردی آشام ابالفضلم
چشم خوش او کرده شکارم صیدم و در دام ابالفضلم
وحشی صفتم ولی به زلفش از دل و جان رام ابالفضلم
به خدا من آرزومنده دیدن یک گام ابالفضلم
پخته عشقی به من چه خوش گفت من عارف وام ابالفضلم
قلاده او به گردن من یعنی که غلام ابالفضلم
عاشق بی نام و بی نشانم بنده گمنام ابالفضلم
زینب آرام دل عباس عبد دلارام ابالفضلم


******
کن نگه بر دل زارم ای همه دار و ندارم
یا رضا که من به جز تو کس دیگه ای ندارم
فدای سقا خونت من هر چی دارم و ندارم
دوست دارم برای یکبار سر زیر پاهات بذارم

******
آقام هر کی شد دیوونه تو دل به تار موت بسته
این دل دیوونه سلطان عمری تو راهت نشسته
دلی که مست تو باشه از همه جز تو گسسته
هر دلی یادت نباشه به خدا که خیلی پسته
عاشق و دیوونه تو شب و روز ز عشق تو مسته
به اونی میگن دیوونه که فقط رضا پرسته
******
آقام خسته خسته خسته ام آقا از اهل زمونه
غصه این دل زار کسی جز تو نمی دونه
کار هر کی با رضا بود به خدا فقط جنونه
هر کی شد دیوونه تو یه چشمش اشک یکی خونه
آرزوی این دل من دیدن ابرو کمونه
خوش به حال اون که عالم همه بهش بگن دیوونه

می میرم برات ، می میرم برات برای تو غم کربلات می میرم برات ، همه حاجت خاک رو سیات شده کربلات جوونیم آقا نذر روضه هات می میرم برات ، می میرم برات آقام آقام آقام حسین آقام آقام حسین من تورو می خوام ، به خودت قسم بیشتر از چشام کی میشه بیام پای شش گوشه بگم السلام چطوری بگم تشنه لب حسین من تورو می خوام منو ول نکن ، عبد رو سیاتو خجل نکن مگه تینتم غیر کربلاست منو محروم از اب و گل نکن یا منو بخر یا منو ببر دل دل نکن آقام آقام آقام حسین آقام آقام حسین ای شه کرم عمری نوکرم نذار عقده شه دیدن حرم رحمی کن آقا تو به این دلو چشای ترم آقام آقام آقام حسین آقام آقام حسین

ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام آخرشده ماه حسین من میزبان گم کرده ام در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام ای وای از غوغای دل از دلبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام اما ببین نا مردی ام صاحب زمان گم کرده ام من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام آقا تورا گم کرده ام بنوشتن این نامه چنین با خون دل ای مه جبین اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام شرمنده ام اما بگم آقا تورا گم کرده ام

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولی کن بی جواب
تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
هرکه آمد پیش حرفی خواند و رفت
سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه شفیقی نه رفیقی نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو اسم تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنهکار سیه دل بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
گفتنم عمر خودت کردی تباه
نامه ی اعمال تو گشته سیاه
ما که ماموران حق داوریم
نک تو را سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
نا امید از هر کجا و دلفکار
می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانی اش فوق کهکشان
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
گیسوانش شط پر جوش و خروش
در رکابش قدسیان حلقه بگوش
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از شرب طهور
لب که نه سرچشمه آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات
خاک پایش حسرت عرش برین
طره یی از گیسویش حبل المتین
بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
در قدوم آن نگار مه جبین
از جلال حضرت عشق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه
صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
اینکه می بینید در شور است و شین
ذکر لالائیش بوده یاحسین(ع)
دیگران غرق خوشی و هلهله
دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست
او به عشق من سر خود را شکست
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دلش قاب کرد
اسم من راز و نیازش بوده است
خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را بدوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود
بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذز رقیه کرده است
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
اینکه در پیش شما گردیده بد
جسم و جانش بوی روضه می دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن کرده کفن
روز عاشورا سقای من
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است
او بسوزد ، صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود
در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم
آنکه بالاتر به روز سرنوشت
میشود همسایه من در بهشت
آری آری هر که پابست من است
نامه اعمال او دست من است

عمری به انتظار و نشستم نیامدی،
جشم ازهمه به غیر تو بستم نیامدی،
ای مایه ی امید دلم حضرت کرم،
از هر کسی به جز تو برستم نیامدی
ای خضر راه گمشدگان درمسیر عشق
چشم انتظار هر چه نشستم نیامدی
ای سرو سرفراز گلستان زندگی
دیدی که من حقیرم و پستم نیامدی
گفتی دل شکسته بودجای من فقط
این دل به خاطر تو شکستم نیامدی
مست گناه مرد حقیقت نمی شود
دیدی همیشه غافل و مستم نیامدی
عمری در آرزوی تو آخر شد و هنوز
در آرزوی روی تو هستم نیامدی.
یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

گر مدینه بودم ای دخت نبی ، می شدم از یاوران حق علی ،
گر مدینه بودم و کاشانه ات ، کی دگر می سوخت درب خانه ات، خویش را همچون سپر می ساختم ، گرد عشق فاطمه می آختم، مانع مسمار و پهلو می شدم ، سد آتش سوی خانه می شدم، حال بینم حرف هایم واهی است ، سامرا بر مدعایم کافی است، نیست سامرا مگر بیت ولی ، منزل نرجس ، امام عسگری،
منزلی کانجاست،بیت هادی است ، حال دیدی حرفهایم واهی است .نیک بنگر سامرا گشته خراب ، قلب مهدی گشته از این غم کباب، آتش از بیت علی بالا رود ، سوز این آتش به سامرا رسد، سامرا آتش گرفته سوخته ، چشم امیدی به مهدی دوخته،
حال میگریم ز بد عهدی خویش ، از برای غربت مهدی خویش. ==============================

بین تموم عالم کرب و بلا رو عشقه به خاطر رقیه قبله من دمشقه دلداده ام به زینب مست سبوی احساس تمومی دلم رو زدم به نام عباس بدونید اهل عالم دلدار من حسینه منم گدای زهرا سالار من حسینه بدونید اهل عالم همیشه اهل دردیم همیشه ما شب و روز دور حسین می گردیم به قلب خود نوشتم سرشت من حسینه گفتم به اهل عالم بهشت من حسینه ================

مدد از حسین بگیر و سیم قلبت بکن وصل
بگو با حور ملائک انا مدیون الابالفضل


به یکتایی قسم یکتاست ابالفضل به مردی شهره دنیاست ابالفضل
کلید قفل مشکلهاست ابالفضل خدا و صاحب دریاست ابالفضل
اگرچه زاده ام البنین است ولیکن مادرش زهراست ابالفضل



******


بذار تا آخر عمرم برات روضه بخونم
مدد کن تا که من همچون سگ خونت بمونم



******


سگ بدنام ابالفضلم کفتر بام ابالفضلم
هر که به نامی سپرده دل را من عاشق نام ابالفضلم
طایر هوشم ز سر پریده مست می جام ابالفضلم
خفته ام در میکده عباس و دردی آشام ابالفضلم
چشم خوش او کرده شکارم صیدم و در دام ابالفضلم
وحشی صفتم ولی به زلفش از دل و جان رام ابالفضلم
به خدا من آرزومنده دیدن یک گام ابالفضلم
پخته عشقی به من چه خوش گفت من عارف وام ابالفضلم
قلاده او به گردن من یعنی که غلام ابالفضلم
عاشق بی نام و بی نشانم بنده گمنام ابالفضلم
زینب آرام دل عباس عبد دلارام ابالفضلم



******


کن نگه بر دل زارم ای همه دار و ندارم
یا رضا که من به جز تو کس دیگه ای ندارم
فدای سقا خونت من هر چی دارم و ندارم
دوست دارم برای یکبار سر زیر پاهات بذارم



******


آقام هر کی شد دیوونه تو دل به تار موت بسته
این دل دیوونه سلطان عمری تو راهت نشسته
دلی که مست تو باشه از همه جز تو گسسته
هر دلی یادت نباشه به خدا که خیلی پسته
عاشق و دیوونه تو شب و روز ز عشق تو مسته
به اونی میگن دیوونه که فقط رضا پرسته



******


آقام خسته خسته خسته ام آقا از اهل زمونه
غصه این دل زار کسی جز تو نمی دونه
کار هر کی با رضا بود به خدا فقط جنونه
هر کی شد دیوونه تو یه چشمش اشک یکی خونه
آرزوی این دل من دیدن ابرو کمونه
خوش به حال اون که عالم همه بهش بگن دیوونه

گفتم چرا اشگم دگر بر تار زلفت گیر نیست
گفتم چرا قلبم دگربرتار زلفت گیر نیست
سربر زمین افکند و گفت:خود کرده رو تدبیر نیست
گفتم بیا در بند کش این بنده ی فرار را
گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست
گفتم که دیگرگویی وافتاده ام ازچشم تو
با غم نگاهم کردوگفت : مهدی زنوکر سیر نیست

هنگام جنگ مجنون گشته اسیر و دربند مجنون این زمانه با بنز رود به دربند مجنون آن زمانه بی سر درون کرخه لیلای این زمانه در کوچه با دوچرخه در آن زمانه لیلا با جبهه ها عجین شد در این زمانه ناگه چادر لباس جین شد آن مقنعه ور افتاد جایش فکل در آمد لیلا به قول دشمن از املّی در آمد مجنون و گوشواره؟! حقّا که شرم دارد
در دست هایش امروز او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان دشمن ز خانه راندیم اما به ماهواره در خانه اش کشاندیم جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند این ها شدند طلبکار
=========================

بسم الله، بپوشید پیرهن مشکی ها رو
بسم الله بیارید علم و بیرق ها رو بسم الله دوباره بخونید روضه ها رو
بسم الله آب و جارو کنید هیئت ها رو الحمد لله که دوباره محرمت رو دیدم
الحمد لله که دوباره به آرزوم رسیدم
الحمد لله که دوباره به خیمه گات پریدم
مدیونم به نگاه ملیحت ای مسیحا ممنونم منو راه دادی تو روضه ات آقا
مجنونم گریه می کنم از داغت هرجا می خونم یا حسین غریب یا ابن زهرا
الحمد لله که دوباره تو خیمه ی عزاتم
الحمد لله که منم یکی از سینه زناتم
الحمد لله جزء گریه کن های روضه هاتم
باز امشب بی قرارم و عاشق ترینم باز امشب خواب کرب و بلاتو می بینم باز امشب گوشه ی حرم تو میشینم
باز امشب پای روضه کبود میشه سینم
الحمد لله دم حی علی العزا شنفتم
الحمد لله که اجازه دادی به پات بیفتم الحمد لله زیر سایه ی لطف تو شکفتم

از روزها من جمعه ها را دوست دارم این جمعه های آشنا را دوست دارم از(در) صبح جمعه ندبه می خوانم برایت
از کودکی این لحظه ها را دوست دارم تاریخ بدو غیبتت را یاد داری ؟ از آن زمان است من شما را دوست دارم امروز و فردا می کنم شاید بیایی حتی همین تردید ها را دوست دارم شب های جمعه تا سحرگاهش کجایی؟
کرب و بلایی ؟ کربلا را دوست دارم بین دعاهایی که می خوانم برایت آقا بیا آقا بیا را دوست دارم
=================

اگرچه مثل محرم نمی شوم هرگز جدا ز روضه و ماتم نمی شوم هرگز مرا ببخش چون که خوب می دانم که توبه کرده ام و آدم نمی شوم هرگز گنه کارم و حتی بدون اذن شما بدان نصیب جهنم نمی شوم هرگز قسم به قلب سپیدت سیاه پوش کسی
بجز شهید محرم نمی شوم هرگز

شب جمعه طائره جنان دور شش گوشه است
فاطمه به سینه و سر زنان دور شش گوشه است
جبرئیل میگه خدا هم الان دور شش گوشه است
تو دو عالم تویی رشکم
ای شکوفه های اشکم
می بینم توی خیالم
ماهی میدون مشکم
ذکر یا حسین توی هیئتا شد عبادتم
وقتی گریه می کنم انگاری بین جنتم
جبرئیل میاد با فرشته به زیارتم
تو دو عالم تویی رشکم
ای شکوفه های اشکم
می بینم توی خیالم
ماهی میدون مشکم
===========================

حیدر بابا ای شهریار خسته حیدر بابا کوثر به خون نشسته
از کرده ی این قوم بی صداقت حیدر بابا هجر از تو برده طاقت
حیدر بابا دنیا چه کج مداره خون می چکد از چشم گوشواره
دست خدا که دیده بسته باشه کی دیده گل پلهو شکسته باشه
حیدر بابا گل پیرهن زهرا که ناله می زد گلچین مگر بر جسم لاله می زد
حیدر بابا ای اعتبار کوثر جاری شده خون از تن کبوتر

زنگ درب خانه ی زینب نوای یا حسین قلب من از کودکی شد آشنای یا حسین
من ندانم این چه سری است در میان روضه ها بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
باز تربت خوردم امشب گشته ام من مست مست سوختن و خاکستر زینب شدن عشق من است
مادرم کام مرا با تربت تو وانمود قطره شیر مادرم با طعم اشک روضه بود

الرحیم


وقتی که دنیا منو از زندگی محروم می کنه به زیر لب میگم حسین زود منو آروم می کنه یه مرغ پر شکسته ام تو آسمون زندگی
بازم هوای ژربلا منو پرستوم می کنه
سر میزارم به آسمون پر میزنم آقا به راهت کِز می کنم یه گوشه از صحن تو محتاج نگاهت
کربلا با خاطره هاش دیگه دارن میرن ز یاد خیلی گذشته حرمت حتی به خوابم نمیاد نمی دونم چیکار کنم خیلی اسیرم به خدا ای کاش ضریح شش گوش رو هیچ وقت نشونم نمی داد
گریه ام می گیره تا می افتم یاد اون سلام آخر اشکم می ریزه از چشام دل میزنه تا کربلا پر
اینقدر به من خوبی نکن به خوبی عادتم میدی هربار که بد میشم چرا دوباره فرصتم میدی از تو عجیب نیست آقاجون بد باشم و خوبی کنی اما با این کارات همش منو خجالتم میدی
من که سر از کار این عشق بینمون در نمیارم دوسم داری من با کارام بهت میگم دوست ندارم

من گریه کنم گریه کن اشک اباالفضل
من تشنه لبم تشنه لب مشک اباالفضل
هر تپش دل عاشقونه می خونه یا عباس
شد اعتبارم مدالی با نشونه یا عباس
تیغ دو دم هر مژه چشم اباالفضل
طوفان شود از هروله خشم اباالفضل
با هر قدمش میشه هر چی پهلوون جا بر لب
چون روی زانوش خورده مهر کف پای زینب
حاتم صفتان جیره خوره جود اباالفضل
یا زهرا مدد نقش کلاهخود اباالفضل
قد مثل طوبی استاد رزم اکبر لیلا
دل مثل دریا تشنه ای که معروفه به سقا
همسایه دیوار به دیوار حسینم
تا سینه زن وادی بین الحرمینم
من تا قیامت ریزه خورم ریزه خور هیئت
یک قطره اشک نفروشم به تمام جنت

قاصد آمد امشب از ره با شتاب پس زد از رخسار زیبایش نقاب
گفت هستم حامل پیغام دوست نامه ای آورده ام از آن جناب
نامه ای با عطر گل آمیخته نامه ای خوشبو تر از مشک و گلاب
نام دلبر صبر و تاب از من ربود گشت در ملک وجودم انقلاب
با دلی لبریز از عشق و امید مهر از نامه گشودم با شتاب
متن آن نامه ز خط نور بود این چنین از دوست بر من شد خطاب
بعد بسم الله رحمان رحیم با درود بر حضرت ختمی معاب
مجلس جشنی است امشب در نجف از شما دعوت شده با انتخاب
بار دل را جمع کن بهر سفر عشق هم مسئول ایاب و ذهاب
مجلس امشب به صرف مستی است ساقی میخانه امضاء بوتراب

به خدا دلم گرفته واسه ی حرم بهونه
مطمِنم که اقا جون حال قلبمو میدونه
نقش شش گوشتو ارباب زده ام به قلب و جونم
ارزوم فقط همینه بذاری برات بخونم
حرمت کجاست
وعدگاه دل بیقرار منو همه عاشقات
چقدر باصفاست دلم مبتلاست
کفتر دل من همه دم به خدا رو ایوون طلاست
میخونم برات که بدمنی اقا منم اون نوکر پست و رو سیات
دل داره هوات هوای اون چشات جوونیم زندگیم ارزوم دلخوشیم همشون فدات میمرم برات میمرم برات میمرم برات میمرم برات
به تو ای امیر و شاهم عمریه که دل سپردم
همه رفتن کربلا و من نشستم غصه خوردم
تو که دل رو میکشونی همه وقت و هر زمونی
چرا این دلم رو ارباب کربلا نمیرسونی
عشقت در برم یه نگاهی بکن ببین عمریه نوکر این درم
ای شه کرم ببرم حرم ارزوم اینه رو ضریحت بذارم یه دفعه سرم

===========================================

تنم میلرزه نمیبینه چشام وقتی بهت میگم که کربلا میخوام اشکم میریزه به روی صورتم مثل بارش بارونی به روی پام
دلم میخواد یه بار به عشق زینبت پای پیاده هم به کربلا بیام
تشنه بمونم بسوزم ازعطش تا سوز سینه ام بگیره التیام
عمریه ارباب ارزو دارم فکر تو در سر خواب و بیدارم
حسین حسین حسین حسین
مگه چی میخواد این دل اسیرم بهم بگو بمیر تا برات بمیرم
همش به خودم میگم این جمله رو یعنی میشه که کربلامو بگیرم
خودت میدونی که کم تحملم نکنه یه روزی کنی منو ولم
من فقط از تو یه کربلا میخوام چه جوری دلت میاد که بشکنه دلم
دل شده بی تاب بهر تو ارباب میبینم هرشب حرمو در خواب
حسین حسین
هربار که اومدم اقا کربلای تو نشوندی روی دل من سر سوز و اه
هیچ وقت نمیره بیرون از این سرم خاطره ی سفر و اولین نگاه
کبوتر دل من از همون زمون به روی گنبد تو اشیون زده
هر شب میبینم کبوتر دلم تو خواب رفته به کربلا و اومده
عشق تو در دل تا به همیشه دل بی عشق تو دل نمیشه
حسین حسین
اینم که دیگه لازم به توضیح نداره
خیلی جاها خونده(حاج مهدی اکبری)اما اولین دفعه هیئت علمدار یه هفته قبل از اینکه بخوان برن کربلا خوند

جون میگیرم وقتی میاد اسم دل ارای حسین
...
دوباره باز برای بین الحرمین
شب همه شب به خاطرش به سینه و سر میزنم
با یک دل پر از امید در خونش در میزنم
اقا خودت خوب میدونی که من اسیر نامتم
تمام افتخار من اینه اقاغلامتم
ایوون طلای تو حسین چقدر قشنگ و دلرباست
فرقی نداره هیئتت برای ما کرب و بلاست
یه ذره خاک کربلا دارو ی هر درد و غمه زندگی بی عشق حسین برای من جهنمه
سینه ی سرخ من اقا مدال افتخارمه
کاری با هیچکس ندارم عشق تو اعتبارمه
این دل بیقرار من باز میشه پر ز شور و شین
زیر لبم دارم همش زمزمه ی حسین حسین
اینقدر حسین حسین میگم تا حاجتمو بگیرم
ایشاالله روزی میشه که میوون روضش میمیرم

وای هیچ وقت اون شبو یادم نمیره
عجب شبی بود
واویلا بود
محشر بود
اینو سعید قاتع همون شبی که کل هیئت میخواستن برم کربلا خوند
اخه خیلیا مثل خودش و خودم و خیلیا جا موندنو نرفتن
واقعآ شب عجیبی بود
هیچ وقت یادم نمیره
اینو سعید قاتع خوند:
شاید اونقدر بدم که لایق گدایی نیستم شاید از سرگناهام دیگه کربلایی نیستم
شاید اینکه دورم از تو واسه من یه امتحانه
من قبول دارم ولی دل میگیره همش بهونه
میدونم ندارم اقا ارزش یه جو محبت اما اقا دعوتم کن صدقه سر رقیت
دل ما دست اباالفضل جون ما دست حسین
بیت الحزان غم ما صحن بین الحرمین
میدونم که صحن پاکت جای ادمای خوبه دل که این چیزا حالیش نیست در خونتو میکوبه
تو بذار منم بیامو گنبد تو رو ببینم
قول میدم نیام تو جلوی حرم بشینم
دلم برا حرمت پر میزنه پر میزنه پر میزنه
یه دیوونه دوباره در میزنه در میزنه در میزنه

تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم بلند شو بنگر که شمشیر ها رو کشیدن آخه می دونن بدون تو من غریبم ابا الفضل اباالفضل دشمن با داغ اکبرم آتیش زده بر جیگرم حالا شکسته با غمت مثل سر تو کمرم روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه می دونی چه فکری می سوزونه دلم رو تو این فکرم خواهرم بی محرم میمونه پاشو ببین توی حرم عزاخونه به پاشده تا آرزوی کوفیا با کشتنت روا شده بدون تو توی هر خیمه پا می ذارن رد پاهاشونو تو آتش جا می ذارن دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره پیش چشماش داغمو رو دلها می ذارن ابا الفضل ابا الفضل

در سر هوای تو به دل تولایت
به سینه ام بغض تمام اعدایت
محبتت یه لحظه از دل جدا نمیشه
جدا بوده مسیرم از دشمنات همیشه
انی سلم لمن سالکم مولا
خدا میدونه شعار منه
یه عمریه افتخار منه
با عشق تو کنار منه
تولا و تبرا حسین
خدا میدونه مولا حسین
دو اصل در دل ما حسین

========================

آنان که دوستی خدا ادعا کنند
باید که کار در خور این مدعا کنند
اهل ولا به راه بلا فاش و بر ملا
باید که اقتدا به شه کربلا کنند
فردا که حق به وعده ی خود میکند وفا
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
عریان و چاک چاک فتاند روی خاک
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

از همان روز که از دامن مادر زادم
شد عجین با غم تو مهرو گل و بنیادم

سالها بود که در بند تعلق بودم

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به رواقش که حسینی زادم

پیش از آنی که پدر جانب مکتب بردم
الف قامت عباس تو شد استادم

آه و واویلا یا حسین آه و واویلا یا حسین
مسافران کاروانیان شده عیان زمین سرخ بلا
برای من می شود منا سرم جدا در اوج وصل خدا
نما صبوری تو زینبم ببین به لب ذکر یا ربم
به جام اشک لبالبم بنما نظاره
بیا زینب پس از حسن برایم آماده کن کفن
ببین به چشمان سرخ من صدها اشاره
پیش چشمت رود به روی نیزه سرم
بر زمین کربلا صد پاره پیکرم
آه و وایلا یا حسین آه و واویلا یا حسین
فرات و چشم ز خون تری ز مادری صدای زمزمه ای
چه حاجتی مانده بر بیان در این میان چه شط و علقمه ای
شراره ی خیمه گاه من ز حنجر زینب آه و من
دریای خون قتلگاه من صیدی است تنها
حسین صد پاره پیکر و به دست نامردمان سر و
اشاره برق خنجر و فریاد زهرا
ماجرای من و این وادی بلاست
آری این ماتمکده صحرای کربلاست

خودت اینو خوب می دونی من به تو دل بستم حسین


آرزوم سینه زدن میون بین الحرمین


خدا کنه آقای من پیرهن سیاه تن منه


لباس آخرم باشه همون باشه برام کفن



******


یادم بده فدات بشم زائر کربلات بشم


منم مثل غلام سیات فدای بچه هات بشم


پرچم سرخ تو آقا مست و هواییم می کنه


یه روز میاد که عباست کربلاییم می کنه


یه عمری که یا حسین نوکر دربار توام


بذار که دنیا بدونه ارباب حسین یار توام


تموم دل خوشی من سینه زدن برای توست


چونکه دل سینه زنات همیشه کربلای توست


تربت پاک تو حسین مهر نماز من شده


طواف دور کربلا راز و نیاز من شده


از همه دنیا بریدم ارباب حسین به عشق تو


یه روز میام سینه زنان کربلا و دمشق تو


ضریح با صفای تو دل و دینم رو می بره


من شنیدم امام حسین دیوونه ها رو می خره


بذار بگم تا بدونند حسین تو ارباب منی


بازم آقا جار میزنم تو مهر و مهتاب منی


اسم قشنگت یه طرف عالم هستی یه طرف


بین تموم مستی ها این شور و مستی یه طرف


تو آسمون عاشقی اسم تو رو خدا نوشت


نوشت حسین بن علی جنت و باغ من بهشت


اسم مقدست حسین دل منو خدایی کرد


حضرت زینب خواهرت ما ها رو کربلایی کرد


آب و گلم ز کربلاست خلقت من به دست توست


از روز اول آقاجون قلب و دلم به دست توست

رفتم آنقدر به میخانه که میخانه شدم دیدم از بس دل دیوانه که دیوانه شدم آنقدر می ز کف ساقی سر مست زدم تا که همرنگ می و کاسه و پیمانه شدم آنچنان جان به دل نار عشق زدم که در آتش سبب حیرت پروانه شدم به دو ابروی تو سوگند و به موی تو قسم که من از هر چه به جز روی تو بیگانه شدم سیل اشک غم هجر تو چنان بنیادم داد بر آب که ویرانه ی ویرانه شدم سالها دل غم گیسوی پریشان تو خورد تا که در خدمت زلف سیهت شانه شدم جان سر مست جنون را به نگاهی سید با ختم بر رخ جانانه و جانانه شدم
====================================

خودت اینو خوب می دونی من به تو دل بستم حسین

آرزوم سینه زدن میون بین الحرمین

خدا کنه آقای من پیرهن سیاه تن منه

لباس آخرم باشه همون باشه برام کفن



******


یادم بده فدات بشم زائر کربلات بشم

منم مثل غلام سیات فدای بچه هات بشم

پرچم سرخ تو آقا مست و هواییم می کنه

یه روز میاد که عباست کربلاییم می کنه

یه عمری که یا حسین نوکر دربار توام

بذار که دنیا بدونه ارباب حسین یار توام

تموم دل خوشی من سینه زدن برای توست

چونکه دل سینه زنات همیشه کربلای توست

تربت پاک تو حسین مهر نماز من شده

طواف دور کربلا راز و نیاز من شده

از همه دنیا بریدم ارباب حسین به عشق تو

یه روز میام سینه زنان کربلا و دمشق تو

ضریح با صفای تو دل و دینم رو می بره

من شنیدم امام حسین دیوونه ها رو می خره

بذار بگم تا بدونند حسین تو ارباب منی

بازم آقا جار میزنم تو مهر و مهتاب منی

اسم قشنگت یه طرف عالم هستی یه طرف

بین تموم مستی ها این شور و مستی یه طرف

تو آسمون عاشقی اسم تو رو خدا نوشت

نوشت حسین بن علی جنت و باغ من بهشت

اسم مقدست حسین دل منو خدایی کرد

حضرت زینب خواهرت ما ها رو کربلایی کرد

آب و گلم ز کربلاست خلقت من به دست توست

از روز اول آقاجون قلب و دلم به دست توست
==============================

یعنایتی که خراب دلم بدیمو نذار به حساب دلم
مگه هر کس که بد شد حق نداره کربلائی شه
بده رخصت بیاد توی حرم قلبش خدائی شه
به خدا آخرش می میرم از عشقت
عکس گنبدت رو به روی منه دیـدن حـرم آرزوی منـه
اگه زهرا بخواهد این دل خونین بشه قابل
بیـام آخر به پابـوس دوتـا دسـت أبـوفاضـل
به خدا آخرش می میرم از عشقت

بلبل چو یاد می کند از آشیانه اش
خون میچکد ز زمزمه عاشقانه اش
هرگز ز یاد بلبل عاشق نمی رود
مشت پری که ریخته در آشیانه اش
گلچین به باغ آمد و تاراج کرد و ماند
بر برگ برگ گل اثر تازیانه اش
آن شعله ای که غارتیان برفروختند
در گر گرفت و سوخت در آتش جوانه اش
دشمن شکست حرمت آن در که جبرئیل
بوسیده بود از سر شوق آستانه اش
تیر از کمان جور رها می شد و نبود
جز سینه شکسته زهرا نشانه اش

تـــوی آســون قــلــبـم می نویسم با گل یاس
که من از بچگی بودم مرید حضرت عباس
مادرم میگفت ابل الفضل صاحب سفـرهـامونه
عـمـریـه زنـدگـیامـون هـمـگـی بـیـمه اونـه
تا که چشم من می افتاد به قاب عکـس شریـفش
پی میـبردم که تو دنیا هیچ کسی نبودبه حریفش
میخوام امشـبو بخـونم واستون از سر احساس
که چرا هرکی گرفتار میـشه میاد پـیتش عـباس
مگه موسى پورعمران به کلیـمی مقـتدى نیـست
مگـه عیـسى گـل مریم به مسیحی مقـتدى نیست
مگه زرتوشتی و بودا واس آتـیـش نمی میرنـند
پس چرا حاجتـشـونـو از آقـای مـا مـی گـیـرنـد
تا کلیمی میگه موسى موسى میگه یا ابل الفضل
تا مسیحی میگه عیسى عیسى میگه یا ابل الفضل
تا که زرتشتی و بودا مـی بـیـنـنـد آیـش نـیـازه
میگن آتیش کمی مهلت تـا آقـام آتـیــش بـســازه

آنکه کند فخر به هر حاکم و هر شاه شیعه اثنا عشر است پیرو الله کوری چشم همه دشمنان مولا اشهد ان علی ولی الله آنکه بود نور بود به هر جاهل و گمراه
آنکه بود نوکر این درگه و درگاه زیر لبش زمزمه دارد بدانید اشهد ان علی ولی الله می شنود گوش دلم وقت شبانگاه می نگرد چشم دلم وقت سحرگاه
ولوله دارند همه عالم هستی اشهد ان علی ولی الله بشنو حدیث دل یک عاشق آگاه عیسی اگر گشت بدین منزلت و جاه
وقت تولد به دهان بود نوایش اشهد ان علی ولی الله حاصل مطلب بود جمله کوتاه ای که بری نام علی را تو به اکراه روز قیامت خود الله بگوید اشهد ان علی ولی الله

دارم این ترانه بر لب
دست آفرینش امشب
می کند هنر نمایی
چشم من شبیه چشمه
یار اومد به صد کرشمه
با لطافت خدایی
آروم و قرارم تا ابالفضله
سر و کارم با ابالفضله
نوشته ی روی مزارم یا ابالفضله
من و هوای می خونه
لبا رو لب پیمونه
خرابم از این عاشقی
من دیوونه ی دیوونه
خوش به حال اون که میون میخونه بمیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

یاس و لاله گرم لبخند
بر جمال یار دلبند
وه چه بزم با صفایی
کاشف الکروب ارباب
روی سینه ی علی خواب
رفته با چه خنده هایی
گهواره خوابش آغوش اکبر
لالایی لاییش نفس خواهر
علی دیگر اومده برای حیدر
یه نگاه این مه جبین
مدار و قرار زمین
یه عالمی پای سفره ی
پسرک ام البنین
از عطای اون که به شاه کربلا
ارباب با وفا
دلبر دلبرا
سرور سرورا وزیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

یار و این همه سعادت
از ولادت و سیادت
تا رشادت و شهادت
خیلی پیش حق عزیزه
آسمون به هم می ریزه
وقتی می کنه عبادت
معتکفم امشب سر راه تو
با خیال روی ماه تو
گدایی می کنم برای یه نگاه تو
هر کی تو رو لایق می شه
شبیه شقایق می شه
توی سحری نور تو
می بینه و عاشق می شه
امشب انگاری همه چی لطیفه مثل حریره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

فیض رویش بهاره
تا به سجده سر می ذاره
عصمت از چشاش می باره
معتبر می شه به نامش
هر کسی که شد غلامش
نوکرش نشونه داره
میون قنوت نماز
دلم هوایی می شه باز
حال خرابم رو ببین
با دل دیوونه م بساز
در سرم هوای خونه ی حضرت امیره
نگو برو آخه دلی که شراب تو رو نوشیده به خدا جایی دیگه نمیره
مست مست مست مستم
یکی زیر بغلمو بگیره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد